عکس تزیینی است
همیشه با این آدمهایی که تریپ تکنفره برمیدارند و با خودشان میروند سینما یا برنامه دیگر مشکل داشتم. میگفتم بیرون واسه با کسی بودن است. می خواهی تنهایی حال کنی همان خانه بهترین گزینه است. کتاب بخوان، فیلم ببین، بنویس. حالا دیگر فکرش را نمیکردم که یکروز کار خودم هم به همینجاها بکشد. ماجرا اینکه دیشب، بدجور گیر داده بودم که باید برای بازی ایران برزیل بروم ببینم این فوتبال دیدن توی پردیس سینما ملت چیجوری است. از آنجایی هم که دور و برم یککم خالی شده و اولین گزینه همراهی هم به علت خسته بودن جاخالی داد، بیخیال مابقی شدم و خلاصه خودم تنها تنها رفتم.
تجربه واقعا جالبی بود. غیر از آن چندتا بازی که با خواهرم دیدم از آن تیمملی زمانهای دور که عکسهای بازیکنانش مثل عابدزاده و مهدویکیا و شاهرودی بین دخترها دست به دست میشد، این اولین تجربه رسمی فوتبال دیدن با دخترها بود. فکر میکردم این دخترها که هشت تومن دادهاند جای فیلم از ما بهترون و نمیدونم چیچی امدهاند به سالن فوتبال استثنا هستند و پیگیر جدی فوتبال اما کاملا در اشتباه بودم! این را وقتی کناردستیام نکات اولیهای در مورد فوتبال را با صبر و حوصلهای ستودنی برای دوستدخترش توضیح میداد متوجه شدم! یعنی دخترها که هیچی، پسرها هم بیشترشان آمده بودند برای خنده! از آن دقیقه اول که دنبال این میگشتند که ببینند کنترل تلویزیون دست کیست که یکم ولوم بدهد تا این یکربع آخر که مستقل از بازی کریم باقری را تشویق میکردند! به رسم استادیوم شعار روبرو آماده باش میدادند و چون روبرو پرده بود مجبور میشدند زحمت هر دو بخش شعار را خودشان بکشند: یه توپ دارم (سوال) باقریه (جواب) سرخ و سفید/باقریه و همینطور الی آخر! شده بودیم مثل این هوادارهای تراکتورسازی که میآیند استادیوم 90 دقیقه شعار یاشاسین آذربایجان میدهند و آخرش هم بپرسی نمیدانند بازی چندچند شد! البته دوستانه بودن بازی هم بیتاثیر نبود در اینکه خیلی کسی حرص و جوشش را نزند، اگرچه نتیجه هم اصلا منصفانه نبود و اندازه سه گل از این حریف ضعیفتر نبودیم و خوب بازی کرده بودیم.
جای رفقا خالی. یاد سینما رفتنهایمان افتاده بودم. هی یک چیزی به ذهنم میرسید و میخواستم به یکی بگویم. اتفاقا آن یکی کنار دستیهایم هم یک اکیپ دانشجو بودند که بهشان میخورد سال دوم سومی باشند. کافی بود ریتم بازی یکم کند شود که اینها روی جعبه سازی که همراهشان بود ضرب بگیرند و ملت همراهی کنند! از چمپیونز بگیر تا گلپری جون! یعنی مملکتی ساختهاند که این همه جوانش برای این که دور هم خوش باشند یا باید بروند توی اتوبوسهای تور یا توی سینما موقع بازی فوتبال. همین شادیهای ساده را هم دریغ کرده اند. تو روحشان.
[لبخند]
همین شادیهای ساده را هم دریغ کرده اند. تو روحشان.!!! خوب اگه به روح اعتقاد نداشته باشن چی؟؟[نیشخند]
آنبیلیوبل! یاد مکس افتادم [چشمک]